جدول جو
جدول جو

معنی چال چالی - جستجوی لغت در جدول جو

چال چالی
از بازی هایی که با تیله و یا گردو انجام شود
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

صاحب خالها
لغت نامه دهخدا
(لَ لَ)
دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه که در 2 هزارگزی شمال کرمانشاه و یک هزارگزی باختر شوسۀ کرمانشاه بطاق بستان واقع شده. دشتی سردسیر است و 245تن سکنه دارد. آبش از چاه و از فاضل آب شوران و محصولش غلات و حبوبات و صیفی و چغندر قند میباشد. شغل اهالی زراعت است و چند تن از مردان کارگر تصفیه خانه نفت کرمانشاهند. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5). و رجوع به مرآت البلدان ج 4 ص 85 شود
لغت نامه دهخدا
(لِ)
در اصطلاح وزارت دارایی حساب سالیانه که تا آخر خرداد ماه رسیدگی و تمام میشود
لغت نامه دهخدا
خال دار، خال مخالی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
نوعی بازی با گردو
فرهنگ گویش مازندرانی
گونه ای بازی با گردو که چند گردو را از دو یا سه متری در چاله
فرهنگ گویش مازندرانی
گونه ای پارچه ی دست بافت جهت لباس دامداران و گالش ها
فرهنگ گویش مازندرانی
انباشته از آب
فرهنگ گویش مازندرانی
تیله انجام گیرد
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی بازی محلی
فرهنگ گویش مازندرانی
خال چال
فرهنگ گویش مازندرانی
تازه راهافتاده، کسی که در راه رفتن تعادل ندارد، کسی که.، کوهی در جنوب باختری شهرستان کتول که به ارتفاع، ۱۲۳ متر
فرهنگ گویش مازندرانی